رادمهر جوجورادمهر جوجو، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

R.boreiri

رادمهری و آزمایش علوم

رادمهر عزیز مامان . گل پسرم اولین آزمایش علومت و اینجوری یاد گرفتی مامانی از قبل مزه هارو داده بودم امتحان کرده بودی مثلاً شک گذاشتم نوک زبونت گفتم مامانی چه مزه ای گفتی شیرین بعد نمک و امتحان کردیم که شور بود بعد آب لیمو رو امتحان کردیم که ترش بود . امروز می خواستم چیزهایی که می تونند توی آب حل بشن و به شما یاد بدم . سه تا کاسه آوردم توی یکیش نمک ریختم یکی رو شکر ریختم و اون یکی رو لپه ریختم بعد یک لیوان آب آوردم اول آب و دادم خوردی گفتم مزه اش و به من بگو هیچی نداشتی بگی گفتم بی مزه است نه گفتی آیه (آره ) حالا این آب و به کاسه ها اضافه کردیم بعد یک قاشق دادم که خوب همه رو هم بزنی وقتی شکر و آب و هم زدی گفتم رادمهر شکر کجا رفت گفتی نی...
21 بهمن 1391

رادمهری و چسب ماتیکی

پسرم گم چند وقتی که با هم کاردستی درست کردن و شروع کردیم .با انواع چسب نواری ، مایع آشنا شده بودی این سری که رفتیم خونه عزیزجون  برای شما یک چسب ماتیکی خریده بود .خیلی ذوق کردی . اینبار مامان کاغذ رنگی ها رو دادم دستت که هرجور خواستی برش بزنی از برشهایی که از زیر دستت می اومدم بیرون من تیکه های درخت و جدا می کردم تا این کاردستی که می بینی بتونیم در بیاریم .   ...
21 بهمن 1391

رادمهری آقامعلم

سلام قند عسل مامان . می خوام خاطره یک روز معلم بازیت و با عروسکهات بنویسم . جیگر مامان یک روز صبح که از خواب پاشدی با هم تصمیم گرفتیم که معلم بازی کنی عروسکهات و نشوندی و کتاب قصه های می می نی و کتی هات و که خیلی دوست داری اگر هرشب کامل نخونیم نمی خوابی که برای عروسکهات تعریف کنی . کتاب کتی خودش به دستشوئی میره رو انتخاب کردی برای تعریف کردن بعد همونجوری که تعریف میکردی .مدام از روی تختت می اومدی پایین عملی دستشوئی رفتن و هم نشون میدادی . الهی مامان قربونت بشم .جیگر من .البته مامانی فیلم از شما گرفتم که بعدها خواستی ببینی .   ...
21 بهمن 1391

کوهنوردی رادمهر جوجو

آقا پسر گلم سلام . مامانی می خوام از فتح کمد اسباب بازیهات بنویسم برات . می گن بچه ها از دیوار راست میرن بالا این قضیه :  بدون شرح بقدری خوشحالی که انگار یک کوه و فتح کردی شیطون بلا ...
7 بهمن 1391

رادمهر جوجو و ببعی

سلام گل پسرم دیشب باهم یک کاردستی خوشگل درست کردیم البته می خواستم پوشش بدن گوسفند رو به شما یاد بدم اینکه از چه جنسی است . البته اصل گوسفند و مامان برش زدم جای پا و سرو دست و چشمها و گوشهاش و به من نشون دادی و من چسبوندم و پشم بدن گوسفندو شما چسبوندی . ...
1 بهمن 1391

گربه چاق تپلو

گربه چاقو تپلو میگه                             میو میو      غذای من کجارفت                   پرزدو تو هوا رفت یکی از شعرهایی که رادمهرجوجو بلده اینم عکس گربه چاق تپلو     ...
1 بهمن 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به R.boreiri می باشد